بزرگمرد کوچک

بردیا و بابایی بعد از عروسی دیشب (بردیا لباسهاش رو تو ماشین عوض کرده) اولین بارش برفی که بردیا از پشت پنجره اتاقش تماشا کرد. بردیا در حال بازی با آویز تخت و دست خوردن - امروز قبل از حموم بردیا رو به دوربین قبل از حموم - امروز صبح بردیا بعد از حموم بردیا در حال خوابیدن رو پای مامانی   ...

  سه ماهگی بردیا بردیا و بابا جون   بردیا و بابایی (اینجا حال بردیا اصلاخوب نیست- بابایی به خاطر بردیا ریشهاش رو زده)   بردیا و بابایی (صبح قبل از رفتن بابایی سر کار) بردیا بعد از حموم (9 آبان 1390) اولین باری که بردیا دستش رو به شیشه پستانکش گرفت   بردیا و غزل و بابایی   بردیا در حالیکه حالش خوب نیست می خنده (رو پیشخون آشپزخونه- من رو یاد عکس دایی مصطفی میندازه) بردیا و پستونک جدید بردیا قبل از خواب در حالیکه انگشتش رو به شیشه شیرش گرفته   بعد از 4 روز از سرماخوردن بابایی بالاخره بابایی با ماسک بردیا رو راحت بغل ک...

سلام مامان بالاخره امروز واست یه وبلاگ درست کردم. خیلی زود میام و برات می نویسم و عکس می ذارم . فعلاً علی الحساب  این عکس رو داشته باش   ...